●▬ஜ۩ دست های پر از خالی ۩ஜ▬●
تنهایی ام را...دوست دارم...بوی پاکی می دهد

این درخت خشکیده و بی برگ و بار

 

حال این دل٬دل غم دیده است

 

 شاخه های خشک آن

 

 یاد آور سبزی دیرینه است

 

 در زمانی که، آن نهالی شاد بود

 

 در بهاری که،نو نهالی  نو پای بود

 

 در بهاری که شکوفه های عمرش، تازه شکوفا گشته بود

 

 در بهاری که سرمست ازچهچه بلبلان در سر، شاخسار بود

 

 سر سبزو تازه ٬برگهایش میدرخشید در آفتاب

 

 آن زمان

 

بودم کودکی غافل از جور زمان

 

مست از بازی کودکانه در بهار

 

فارغ از درد و غم و عشق و نیاز

 

هیچ ندانستم که حتی با یک نگاه

 

با یک سلام ٬با یک کلام

 

غرق خواهم شد درغم  و عشق و فراق

 

سالها طی شد و ماهها  دی

 

سوز سرما چیره گشت بر بهار

 

خشکی و زردی وپژمرگی

 

شد حاصل آن درخت  دیر پای

 

 

حال من  حال این دل

 

حال این درخت است و بس

 

خشکیده و پژمرده و بی برگ و بار

 




تاریخ: 8 / 2 / 1390برچسب:درخت,
ارسال توسط ★ --❤رحمت الله❤--★

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 32 صفحه بعد

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی